فرهنگ یا سیاست؟؟؟ اصالت بر کدام است؟؟؟
فرهنگ و سیاست دو مقوله ای هستند که در طول تاریخ با هم در ارتباط و تقابل های بسیاری بوده اند.
شناخت معنایی و اولویت های مابین این دو مقوله مهم امکان تصمیم گیری صحیح را برای ما سهل و قابل دسترس تر می کند.
(ادامه مطلب...)
در ابتدا بهتر است قبل از هرچیزی به معانی این دو مقوله اشاره شود:
تا بحال از فرهنگ تعاریف بسیاری ارائه شده و در حقیقت هیچ تعریف واحدی ارائه نشده است، اما در مجموع می توان گفت؛ فرهنگ مجموعه ای از آداب و رسوم، اعتقادات، باورها، باید ها و نباید ها، هنجارها و ناهنجاری های رایج در یک جامعه است که به صورت اکتسابی تشکیل و تغییر پیدا می کند، فرهنگ ها همانند انرژی از نوعی به نوع دیگر تغییر پیدا میکند، یعنی هیچ فردی در نگاه خرد و هیچ جامعه ای در نگاه کلان بدون فرهنگ نبوده و نخواهد بود. و هرگونه رفتار و شخصیت فرد برگرفته از عوامل سازنده فرهنگ که ذکر شد است.
«سیاست در معنای عام هرگونه راهبرد و روش و مشی برای اداره یا بهکرد هر امری از امور، (چه شخصی چه اجتماعی) است؛ و در معنای خاص اموری است که مربوط به دولت و مدیریت و تعیین شکل و مقاصد و چگونگی فعالیت دولت باشد.»[1]
برای تعریف رابطه بین این دو مقوله مهم هرچه به گذشته برگردیم خواهیم دید که هر فرهنگی سازنده سیاستی و هر سیاستی سازنده فرهنگی است و این دو همیشه به صورت زنجیره ای به هم مرتبط هستند. اگر بخواهیم کمی با نگاه کلان ببینیم متوجه این مطلب خواهیم شد که این زنجیره در نقاط مختلف جهان در فواصل تاریخی مختلف با هم ارتباطاتی داشته اند و از هم تاثیراتی را گرفته اند و نکته مهم اینکه تاثیر گذاز و تاثیر پذیر به صورت پیچیده ای دو مقوله فرهنگ و سیاست است.
با توجه به تعاریف ارائه شده در بالا فرهنگ شخصیت و ماهیت یک جامعه است و سیاست سازنده و یا تعریف کننده چگونگی تشکیل این هویت و شخصیت. بنابر این میتوان گفت سیاست بر پایه فرهنگ است. اما اگر معادله بگونه ای تعریف شود که فرهنگ در اثر تاثیر پذیری از سیاست ها شکل گرفته است، میتوان گفت فرهنگ بر پایه سیاست است.
کمی دقت در مسئله این را روشن میکند که فرهنگ بر اساس سیاست فرهنگ مهاجم تغییر پیدا میکند، اما سیاست ها بر اساس فرهنگ مهاجم تعریف می شود. پس میتوان گفت فرهنگ بر سیاست اولویت دارد و سیاست ها بر اساس فرهنگ ها تعریف می شوند.
با این وجود طبیعی است که باید چنین نتیجه ای را توجه داشت، در صورت هجمه سیاسی که همجه نظامی نیز یکی از راهکار های آن است باید به بررسی و تحلیل فرهنگ ها و بخصوص فرهنگ مهاجم پرداخت و بر اساس فرهنگ های حاکم بر طرفین منازعه فضای حاکم را تحلیل کرد.
[1] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA#cite_ref-4
(دکتر حسینعلی نوذری - فلسفه تاریخ، روش شناسی و تاریخنگاری، فلسفه تاریخ، روش شناسی و تاریخنگاری)
- ۹۴/۰۲/۰۸