جنگ جهانی سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ جهانی سوم:

بعد از جنگ جهانی اول و دوم با آغاز دوران جنگ های سرد و نرم متخصصان بر این باور بودند که گذر زمان جهان را دوباره در شرایط خاص قرارخواهد داد و منتظر جنگ جهانی سوم بودند. اصلی ترین شاخصه این جنگ تقابل رسمی آمریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران است که در آینده نه چندان دور به وقوع خواهد پیوست...!!!

در حقیقت میتوان گفت جنگ جهانی سوم تنها راه فرار از مشکلات و شرایط پیش آمده برای ایالات متحده آمریکا است.

(در ادامه مطلب...)

ایالات متحد این روزها در شرایطی روزگار خود را سپری میکند که در تمامی جوانب سیاسی، اقتصادی، امنیتی با مشکلات جدی مواجه هست حتی به قطعیت میتوان گفت که در بن بست حقیقی گیر افتاده است.

سیاسی: آمریکا هم در حوزه سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی با مشکلات متعدد مواجه است. در سندی که کمیسیون امنیت ملی آمریکا حدود 16 سال پیش برای 25 سال آینده آمریکا منتشر کرد تاکید شدید داشت تا آمریکا در منطقه آسیای غربی(خاورمیانه) از حضور نظامی خود به جد جلو گیری کند که در غیر این صورت با شکست بزرگ مواجه خواهد شد اما با وجود تمامی مخالفت ها در این امر آمریکا با اعزام نیروی نظامی و دخالت در امور کشور های منطقه بر خلاف نظر متخصصان خود عمل کرد.

ماحصل برخوردهای آمریکا در سنوات گذشته این بوده که در حال حاضر با قدرت گرفتن جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی و رهبری ایران دیگر هیچ صرفه اقتصادی برای سرمایه گذاری و فتنه افکنی و همچنین تامین نیرو های خود در منطقه برای ایالات متحده نیست و هزینه های گزافه قبلی موجب ایجاد خلاء و فشار اقتصادی در داخل کشور شده که موجب تحریک مردم آمریکا می شود.

در این صورت اختلاف دیپلماتیک بین اروپا و آمریکا به وجود آمده است که گروهک های تروریستی طراحی شده در منطقه غرب آسیا عامل تشنج و خطر برای اروپا شده ولی آمریکا کماکان در حال تامین و حفظ منافع تروریست هاست و اروپا در صدد حذف آنهاست چرا که جمعیت قابل توجهی از شهروندان اروپایی به این گروهک ها ملحق شده اند و تحت تعالیم خشن و ضد انسانی آنها قرار گرفته اند و در صورت بازگشت این افراد به شهرهای خود در نتیجه راه سیاسی برای حل معادله سوریه بحران و فاجعه بزرگی در اروپا رخ خواهد داد. از سویی دیگر تغذیه تسلیحاتی و مالی گروهک ها موجب تضعیف قدرت داخلی آمریکا می شود ولی درحالی که د شرایط فعلی وجود اهرم امنیتی آن هم به این وصل حال از جبریات سیاست آمریکا در غرب آسیاست.

عامل دیگر، شکست های متوالی سیاست های غرب در کشورهای منطقه می باشد که با برنامه ریزی های براندازی تعیین شده درست درنیامده است و آمریکا در یک حمله تبلیغاتی و سیاسی در حال تضعیف و نابودی دیپلماتیک می باشد.

من حیث المجموع ایالات متحده چاره ای جز این را ندارد که آب را گل آلود کرده تا شاید بتواند از آن ماهی بگیرد. این استرااتژی با تغییر تاکتیکی مواجه شد. چرا که قبلا بنا بود با ایجاد ناامنی و تشنجات شهری در داخل ایران و حمله عربستان به ایران و حمایت ناتو و غرب از آن و در نتیجه جنگ جهانی سوم به ثمر بنشیند که با تدابیر رهبر انقلاب و تغییر فضای داخلی ایران تمامی نقشه های گروه های داخلی و خارجی را در هم شکست. تغییر تاکتیکی محل اجرای این برنامه را از ایران به آمریکا انتقال داد.

نا آرامی های به وجود آمده در آمریکا قبل و حالا بعد از انتخابات صحنه ای آشنا برای جامعه ایرانی است که صحنه های فتنه 88 را تداعی می کند. اما دور از ذهن است که آمریکا با قدرت دیپلماسی عمومی و قابلیت اجرای عملیات روانی توانایی کنترل و اجرای برنامه هماهنگ را در کشور خود نداشته باشد. در واقع این نوع تفکر دست کم گرفتن دشمن است که موجب شکست یا در حداقل ضربه مهلک به خودی را به بار می آورد.

غرب به دنبال ورود رسمی و علنی در سوریه است و این در حالی است که با تقابل جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد و به این معناست که جنگ نیابتی به جنگ رسمی بین ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران و هم پیمانانشان خواهد بود.

ورود به این بازی با چند اتفاق ساده رقم می خورد. اجرای چند عملیات انتهاری در آمریکا در میان شلوغی های پس از انتخابات با مسئولیت گروهک تروریستی داعش تنها چیزی است که هم سابقه دارد و هم بهانه ای مناسب جهت حمله به سوریه که خود موجب بازگشت آرامش به شهرهای آمریکا می شود.

اما این سناریو میهمان ناخوانده ای هم دارد که از حمله گروهک طالبان به پایگاه آمریکا در افغانستان و کشته شدن تعداد قابل توجهی از سربازان آمریکایی را حکایت می کند.

در حقیقت می توان گفت که آمریکا برای محاصره جمهوری اسلامی نیاز به اعزام نیروی انسانی به شرق ایران را دارد که مستلزم ایجاد بهانه ای بود که در شرایط کنونی و همانطور که در سابقه عملکردی آمریکا دیده می شود بعد از حمله طالبان به آسانی عملی خواهد شد.

وقوع همچین جنگی که در ابتدا با دخالت چندین کشور و قدرت جهانی رخ می دهد مسلما منجر به گسترش آن در سطح کل کشورها و مردم جهان خواهد بود. بدلیل اینکه اساسا جنگ مابین دو ابر قدرت در جهان به وقوع می پیوندد حمایت یا تقابل در برابر مواضع آنها جزء ملزومات وقت خواهد بود چرا که کشور بی طرف در قیاس با هجمه بزرک حملات و جبهه ها در هر صورت شکست است.

پس نتیجه چیزی جز جنگ جهانی سوم نخواهد بود.

بازه زمانی پیش بینی شده برای این سناریو میتواند مقدماتش را تا تحویل رسمی دولت توسط رئیس دولت جدید انجام دهد تا با دستور رسمی دولت جدید مرحله اصلی عملیاتی بشود. دلیل این کار هم این است که می بایست  دولت آمریکا تعویض و دولت جدید و محکم سرکار آمده باشد تا بتواند تا انتهای بازی مدیریت مداوم داشته باشد.