عطـ...ـش
عطش میان زمین و زمان چه ها می کرد
پرنده در تب باران ز لانه اش شد طرد
طناب دار عطش پشت گردنم افتاد
تنم ز درد فراقت سراسرش شد سرد
یتیم می شود از رفتنم غم هجران
یگانه وارث آلاله های من این درد
هراس جان خودم نیست خود تو میدانی
نوای غیرت ناموس میکشد این مرد...
- ۹۴/۰۶/۲۸